ارزش انسان به چیزی که به آن دست می یابد، نیست بلکه به هدفی است که میل وصول به آن دارد.
حق به دو شخص نیاز دارد یکی که آن را اداء می کند و دیگری که آن را می فهمد.
همهی سخنان ما تکه هایی هستند که از سفره اندیشه فرو می ریزند.
اگر خواستی مالک چیزی شوی آن را به خود وامگذار.
محبت، حجابی است بین عاشق و معشوق.
عشق و شک، با هم سازگاری ندارد.
اگر پشت به آفتاب کنی جز سایهی خویش چیزی نمی بینی.
رحمت، نصف عدالت است.
کسی که از جیب خود چیزی به تو می دهد تا از قلبت چیزی بگیرد چقدر نا بیناست.
آیا اشتباهی بزرگتر، از پی بردن به اشتباه دیگران هست.
چقدر احمق هستی، اگر از مردم بخواهی که با بالهایت پرواز کنند و تو نتوانی یک پر به آنها بدهی.
مقتول را همین افتخار بس است که او قاتل نیست.
سکوت حسود، بسیار پرهیاهو است.
حقیقت، قابل تجربه نیست.
تلخ ترین اندوههای ما، یاد آوری شادیهای گذشته ماست.
اگر در جای خود می بودی، هیچ وقت دریا را در هنگام جزر سرزنش نمیکردی.
جبران خلیل جبران- از کتاب ماسه و کف