ازدواج

بررسی مسایل ازدواج و روابط متعادل بعد از پیوند زناشویی

ازدواج

بررسی مسایل ازدواج و روابط متعادل بعد از پیوند زناشویی

داستان هایی از پیامبر اکرم(ص)

عطوفت با همسر

رسول اکرم صلى الله علیه و آله با همسران خود با عطوفت و عدل رفتار مى کرد و بین آنها تبعیض و ترجیح قائل نمى شد، و در مسافرتها به هر کدام از آنها قرعه اصابت مى کرد، او را همراه مى برد. (84) او مطلقا خشونت اخلاقى نداشت ، خاصه در مورد زنان ، نهایت رفق و مدارا را به کار مى برد و تندخوئى و بدزبانى همسران خود را تحمل مى نمود.

داستان هایی از پیامبر اکرم(ص)

رعایت حال مردم

از معازبن جبل روایت شده است که گفت : رسول اکرم صلى الله علیه و آله مرا به یمن فرستاد. و به من فرمود: اى معاذ! هرگاه فصل زمستان فرا رسد، نماز صبح را در آغاز طلوع صبح بجا آور، و قرائت را به اندازه طاقت و حوصله مردم ، طول بده و آنان را خسته مکن . و در موسم تابستان ، نماز صبح را در روشنایى فجر، اقامه کن . چه اینکه شب ، کوتاه است . و مردم نیاز به استراحت دارند. آنان را واگذار تا نیاز خود را برطرف نمایند.

 

بوسیدن دست کارگر

وقتى رسول خدا صلى الله علیه و آله از غزوه تبوک برگشتند. سعد انصارى به استقبال آن حضرت رفت و نبى اکرم صلى الله علیه و آله با او مصافحه کرد و چون دست در دست سعد گذاشت ، فرمود، این زبرى چیست که در دستهاى توست؟ عرض کرد: یا رسول الله ! با بیل و کلنگ کار مى کنم و براى خانواده ام روزى فراهم مى نمایم. رسول خدا صلى الله علیه و آله دست سعد را ببوسید و فرمود: این ، دستى است که حرارت آتش دوزخ به آن نرسد.

 

پاداش زنان

پیامبر صلى الله علیه و آله در باب جهاد و پاداش مجاهدان سخن مى گفت . در این بین ، زنى بپاخاست و پرسید: آیا براى زنان هم از این فضیلت ها بهره اى هست ؟

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند: آرى ، از هنگامى که زنان باردار مى شوند، تا لحظه اى که کودکان خود را از شیر باز مى گیرند، همانند مجاهدان در راه خدا پاداش مى برند. و اگر در این فاصله ، اجل آنان فرا رسد و مرگ ایشان را دریابد، اجر و منزلت شهید را دریافت خواهند کرد.

 

تعلیم و تعلم

ر مدینه روزى پیامبر صلى الله علیه و آله اسلام صلى الله علیه و آله وارد مسجد گردید، چشمش به دو اجتماع افتاد که در دو دسته تشکیل شده بودند و هر دسته اى حلقه اى تشکیل داده و سرگرم بودند؛ یک دسته به عبادت و ذکر خدا، و دسته اى به تعلیم و تعلم و یاد دادن و یاد گرفتن سرگرم و مشغول بودند. حضرت از دیدن هر دو دسته مسرور و خرسند گردید و به همراهانش فرمود:

این هر دو دسته کار نیک نموده و بر خیر و سعادتند. لکن من براى دانا کردن و دانا شدن مردم فرستاده شده و مبعوث گشته ام . پس خودش به طرف همان دسته که به تعلیم و تعلم اشتغال داشتند، رفت و در حلقه آنان (32) نشست.

رفتار با مردم

در حالى که پیامبر صلى الله علیه و آله میدان جنگ بود، عربى به محضر او رسید و رکاب شترش را گرفت و گفت : یا رسول الله، عملى را به من بیاموز که سبب رفتنم به بهشت گردد.

حضرت فرمود: با مردم آن گونه رفتار کن که دوست دارى با تو آن گونه رفتار کنند، و از رفتار با آنها که خوشایند تو نیست، بپرهیز.

 

بخل

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به طواف کعبه مشغول بود، مردى را دید که پرده مکه را گرفته و مى گوید: خدایا به حرمت این خانه مرا بیامرز.

حضرت پرسید: گناهت چیست ؟

او گفت : من مردى ثروتمند هستم . هر وقت فقیرى به سوى من مى آید و چیزى از من مى خواهد، گویا شعله آتشى به من رو مى آورد.

پیامبر صلى الله علیه و آله به او فرمود: از من دور شو! و مرا به آتش خود نسوزان .

سپس فرمود: اگر تو بین رکن و مقام (کنار کعبه ) دو هزار رکعت نماز بگزارى و آن قدر گریه کنى که از اشکهایت نهارها جارى گردد، ولى با خصلت بخل بمیرى ، اهل دوزخ خواهى بود.

 

حب على علیه السلام

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: در شب معراج هنگامى که مرا به آسمان مى بردند، به هر جا مى رسیدم ، دسته هایى از فرشتگان با اظهار شادى و شادمانى به دیدارم مى آمدند، تا اینکه به جایى رسیدم که جبرئیل به همراه جمعى از فرشتگان به استقبالم آمدند. آن روز جبرئیل سخنى شنیدنى گفت : اگر امت تو بر دوستى و مهر على علیه السلام اجتماع مى کردند، خداوند متعال آتش جهنم را نمى آفرید.

 

دست بوسى

مردى خواست تا بر دست رسول خدا صلى الله علیه و آله بوسه زند، پیامبر دست خود را کشید و فرمود: این کارى است که عجم ها با پادشاهان خود مى کنند و من شاه نیستم ، من مردى از خودتان هستم.

 

دفاع از آبروى مؤمن

ابوالدرداء گوید: مردى در محضر رسول اکرم صلى الله علیه و آله آبروى کسى را دستخوش بدگویى قرار داد، دیگرى در مقام دفاع برآمد، رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند: هر کس از آبروى برادر دینى خود دفاع کند، حجاب و پرده اى از آتش براى او خواهد بود.

 

روزه

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله علاوه بر ماه رمضان و قسمت مهمى از شعبان ، در سایر ایام سال ، یک روز در میان روزه دار بود. (68) دهه آخر ماه رمضان را در مسجد به عبادت معتکف مى شد (69)، ولى نسبت به دیگران تسهیل مى نمود و مى فرمود: کافى است در هر ماه سه روز روزه بگیرید، همیشه به اندازه وسع خودتان به عبادت بپردازید. عمل مداوم نزد خدا، محبوبتر از عمل بسیار و خسته کننده است.

 

راءفت با حیوانات

عبدالرحمان بن عبدالله ، اظهار مى دارد: در حال مسافرت ، در خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله بودیم . چشم به حمره اى (پرنده اى همانند گنجشک ) افتاد که دو جوجه با خود داشت . ما جوجه هایش را برداشتیم . حمره آمده ، در اطراف ما بال و پر مى زد. هنگامى که رسول اکرم صلى الله علیه و آله مطلع گردید فرمود: چه کسى نسبت به فرزند این پرنده ، مرتکب خلاف شده ، فرزندش را به وى برگردانید.

 

ریا

شداد بن اوس گفت : بر رسول خدا صلى الله علیه و آله وارد شدم و چهره مبارکش را بدان گونه افسرده دیدم که مرا ناراحت ساخت . عرض کردم : چه پیش آمده است ؟ فرمودند: بر امتم از شرک مى ترسم . عرض کردم : آیا پس از شما مشرک مى شوند؟ فرمودند: آنان خورشید و ماه و بت و سنگ نمى پرستند، ولى ریا مى کنند و ریا خود شرک است . (71) و سپس آیه 110 سوره کهف را تلاوت فرمودند: فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادة ربه احدا

هر کس امید دیدار پروردگار خود دارد، باید کار شایسته کند و در پرستش ‍ پروردگار خویش ، کسى از شریک نگیرد.

 

ریزش گناهان

سلمان مى گوید: در محضر حضرت رسول صلى الله علیه و آله در سایه درختى به سر مى بردیم . آن حضرت شاخه اى از آن درخت را گرفت و آن را تکان داد، برگهاى آن ریخته شد. حضرت رسول صلى الله علیه و آله به حاضران فرمودند: آیا از من نمى پرسید این چه کارى بود که کردم ؟ گفتم : اى رسول خدا، علت این کار را به ما خبر بده ، فرمودند: ان العبد المسلم اذا قام الى الصلاة تحتاتت عنه خطایاه کما تحتاتت ورق هذه الشجرة . یعنى همانا بنده مسلمان هرگاه به نماز ایستاد، گناهان او مى ریزد، همان گونه که برگهاى این درخت مى ریزد.

 

راه رفتن

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله وقتى سواره مى رفتند، اجازه نمى دادند کسى پیاده همراه او برود. هنگام راه رفتن متواضع ، محکم ، باوقار و سریع مى رفتند، و خود را عاجز و سست و کسل نمایان نمى ساختند.

 

رعایت حقوق دیگران

ابو ایوب انصارى ، میزبان پیامبر صلى الله علیه و آله در مدینه مى گوید: شبى براى پیامبر صلى الله علیه و آله غذایى همراه پیاز و سیر آماده کردیم و به حضور پیامبر صلى الله علیه و آله بردیم . آن حضرت از غذا نخورد، و آن را رد کرد. ما جاى انگشتان آن حضرت را در آن غذا ندیدیم . من بى تابانه به حضور آن حضرت رفتم و عرض کردم : پدر و مادرم به فدایت ! چرا از غذا نخوردى ، و جاى دست شما در آن غذا نبود، تا با خوردن آن قسمت ، طلب برکت کنیم ؟

در پاسخ فرمود: آرى ، غذاى امروز سیر داشت و چون من در اجتماع شرکت مى کنم و مردم از نزدیک با من تماس مى گیرند و با من سخن مى گویند، از خوردن غذا، معذورم .

ما آن غذا را خوردیم ، و از آن پس چنان غذایى براى پیامبر صلى الله علیه و آله آماده نکردیم.

 

خوردن غذا

عمربن ابى سلمة، فرزند ام سلمة همسر نبى اکرم صلى الله علیه و آله گفت: روزى با رسول خدا صلى الله علیه و آله غذا مى خوردم و من از اطراف ظرف غذا بر مى داشتم ، رسول اکرم صلى الله علیه و آله به من فرمودند: از آنچه در پیش دست توست، بخور.

 

دورى از مجادله

روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله بر اصحاب خود در آمد و دید که : آنان با یکدیگر مجادله و مخاصمه مى کنند. نبى اکرم صلى الله علیه و آله سخت خشمگین شد که از شدت غضب چهره مبارکش چنان سرخ گشت ، تو گویى دانه هاى انار بر رخسار مبارک شکسته شده است، و فرمود: آیا براى همین کارها خلق و به خاطر این مسائل ماءمور شده اید که بعضى از کتاب خدا را با بعضى دیگر بیامیزید؟ بنگرید به چه ماءمورید، به آن عمل کنید و از چه چیزهایى نهى شده اید، از ارتکاب آنها اجتناب ورزید.

 

مواسات با برادر دینى

 ابوسعید خرگوشى در کتاب شرف النبى مى نویسد : یکى از یاران پیامبر (صلى الله علیه وآله)در حال نیازمندى ازدواج کرد و از آن حضرت چیزى خواست ، پیامبر (صلى الله علیه وآله) به خانه عایشه رفت و فرمود: چیزى داریم که این صحابى را با آن مواسات کنیم ؟ عایشه گفت : در خانه ما زنبیلى است که مقدارى آرد داخل آن است، پیامبر (صلى الله علیه وآله) آن زنبیل را با آرد به آن صحابى داد در حالى که براى خود چیزى نداشتند.

 

برخورد با پیامبر(ص)

در حدود سال دهم هجرت که برو و بیا زیاد است و شهرت پیغمبر در همه جا پیچیده است یک عرب بیابانی می آید خدمت پیغمبر. وقتی که می خواهد با پیغمبر حرف بزند، روی آن چیزهایی که شنیده رعب پیغمبر او را می گیرد، زبانش به لکنت می افتد. پیغمبر ناراحت می شود: از دیدن من زبانش به لکنت افتاد؟! فورا او را در بغل می گیرد و می فشارد که بدنش بدن او را لمس بکند: برادر! هون علیک آسان بگو، از چه می ترسی؟ من از آن جبابره‌ای که تو خیال کرده ای نیستم: لست بملک. من پسر آن زنی هستم که با دست خودش از پستان بز شیر می دوشید. من مثل برادر تو هستم، هر چه می خواهد دل تنگت بگو. آیا این وضع، این قدرت، این نفوذ، این توسعه و این امکانات یک ذره توانسته است روح پیغمبر را تغییر بدهد؟ ابدا. عرض کردم که تنها پیغمبر چنین نیست، پیغمبر و علی مقامشان خیلی بالاتر از این حرفهاست، باید برویم سراغ سلمانها، ابوذرها، عمارها، اویس قرنی ها و صدها نفر امثال اینها.

 

بلند شدن به احترام مؤمن

رسول خدا صلى الله علیه و آله در مسجد نشسته بودند که مردى وارد شد و آن حضرت به احترام او از جاى خویش برخاست. مرد گفت : اى رسول خدا! جاى گسترده و وسیع است . آن حضرت فرمود: این از حقوق مسلمان بر مسلمان دیگر است که چون وى را براى نشستن نزدیک خویش دید، براى او جابجا شود.

 

بخششى کریمانه

سهل بن سعد ساعدى مى گوید: جبّه اى از پشم سیاه و سپید براى پیامبر بزرگوار اسلام دوختم که حضرت از دیدن آن به شگفت آمد و با دست مبارکش آن را لمس کرده، فرمود: نیکو جبّه اى است. مردى اعرابى که آنجا حاضر بود گفت: این جبّه را به من عطا کن! حضرت بى درنگ آن را از تن مبارک برداشت و به او بخشید.

 

دوستى اهلبیت

پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند:

هر کس دوست داشته باشد که چون من زندگى کند و چون من بمیرد و در باغ بهشتى که پروردگارم پرورده ، جاى گیرد، باید بعد از من على را و دوست او را دوست بدارد و به پیشوایان بعد از من اقتدا کند که آنان عترت من هستند و از طینتم آفریده شده اند و از درک و دانش برخوردار گردیده اند، و واى بر آن گروه از امت من که برترى آنان را انکار کنند و پیوندشان را با من قطع نمایند، که خداوند شفاعت مرا شامل حال آنان نخواهد کرد.

 

دنیاطلبى

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

در روز قیامت گروهى را براى محاسبه مى آورند که اعمال نیک آنان مانند کوههاى تهامه بر روى هم انباشته است ! اما فرمان مى رسد که به آتش برده شوند! صحابه گفتند: یا رسول الله ! آیا اینان نماز مى خواندند؟ فرمود: بلى ، نماز مى خواندند و روزه مى گرفتند و قسمتى از شب را در عبادت به سر مى بردند! اما همین که چیزى از دنیا به آنها عرضه مى شد، پرش و جهش ‍ مى کردند تا خود را به آن برسانند.

 

وقت نماز

در مقام بیان شدت علاقه و توجه رسول معظم اسلام به خداى متعال و جلب توجه دیگران به آن ذات اقدس ، عایشه در حدیثى اظهار مى کند:

ما با رسول اکرم صلى الله علیه و آله بودیم . و با آن حضرت گفت و شنود مى کردیم . ولى به محض اینکه وقت نماز مى رسید، چنان بود که گویا آن حضرت ما را نمى شناسد، و ما نیز او را نمى شناسیم

 

رفتارى شگفت آور با رئیس منافقان

عبداللّه بن اُبَى که ریاست منافقان مدینه را به عهده داشت خود و یارانش از هیچ گونه آزارى نسبت به پیامبر (صلى الله علیه وآله) و مسلمانان فروگذارى نکردند و پیوسته بر ضد اسلام و مسلمانان به نفع دشمنان جاسوسى و خبرچینى مى کردند و بر نفاق خود آن چنان اصرار و پافشارى مىورزیدند که بارها آیاتى در قرآن مجید درباره وضع ناهنجار آنان و محرومیتشان از رحمت حق و کیفیت عذابشان در قیامت نازل شد ولى آن بى خبران غافل و بى دردان جاهل ، دست از نفاق برنداشتند و تن به توبه و انابه ندادند .

عبداللّه بن ابى پس از بازگشت رسول خدا (صلى الله علیه وآله) از تبوک در دهه سوم ماه شوال به سختى بیمار شد و در مسیر مرگ قرار گرفت .

بر پایه ( یُخْرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَیِّتِ )، فرزندش ، مؤمنى صادق و مسلمانى پاک دل و جوانى شایسته و لایق و مورد محبت پیامبر (صلى الله علیه وآله) و مسلمانان بود .

او از باب ( وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً ) به عنوان فریضه دینى و تکلیف ایمانى همه روزه به عیادت پدر مى آمد و به جان به او خدمت مى کرد و به پرستارى اش چون پروانه به دور شمع ، دور وجود پدر مى گشت .

این فرزند فرزانه از پیامبر خدا (صلى الله علیه وآله) درخواست کرد تا از پدرش عیادت کند مبادا آنکه از عیادت نکردن پیامبر (صلى الله علیه وآله) از پدرش به منزلت و مرتبه خانوادگى اش زیان رساند و لکه ننگى و خفّت و عارى بر دامن اهلش بنشیند!

پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) حفظ منزلت آن پسر را که از مؤمنان حقیقى بود لازم شمرده ، براى عیادت بر بالین پدرش حاضر شدند!

حضرت با کمال محبت و از روى دلسوزى به عبداللّه بن ابى فرمودند : چندان که تو را از دوستى و رابطه با یهودیان معاند و جهودان نابکار منع کردم نپذیرفتى ، آیا اکنون وقت آن رسیده که ریشه مهر و محبت دشمنان خدا را از صفحه دل برکنى یا مى خواهى بر همان عقیده سخیف و محبت باطل و رابطه شیطانى خیمه از دنیا بیرون زنى و به سوى آخرت رهسپار گردى؟

در پاسخ پیامبر (صلى الله علیه وآله) گفت : اسعد بن زراره دشمن جهودان و خصم یهودان بود و هنگام مردن این دشمنى و خصومت سودى براى او نداشت ! سپس گفت : اکنون وقت سرزنش و ملامت من نیست ، اینک من در ورطه مرگ قرار دارم، از تو مى خواهم که بر جنازه ام حاضر شوى و بر من نماز گذارى و پیراهنت را به من عطا کنى تا مرا با آن دفن کنند.

پیامبر (صلى الله علیه وآله) با کمال بزرگوارى و کرامت از دو پیراهنى که به تن داشتند پیراهن زبرین را به او عطا کردند. عبداللّه گفت : آن پیراهن را مى خواهم که با بدن مبارکت تماس داشته . پیامبر (صلى الله علیه وآله) درخواستش را اجابت فرمود و پیراهن زیرین خود را به او بخشید .

رسول خدا (صلى الله علیه وآله) پس از مرگ او به فرزندش تسلیت گفت و بر جنازه اش حاضر شد و بر او نماز خواند و در پاسخ اعتراض مردم فرمود : پیراهن و نماز و استغفار من سودى براى او ندارد.

از پى این کرامت و خوش رویى و نرمى و بزرگوارى و فتوّت و جوانمردى رسول خدا (صلى الله علیه وآله)، هزار تن از قبیله خزرج به شرف مسلمانى سرافراز شدند و به دست پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) ایمان آوردند.

 

ذکر و دعا

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله بلند کردن صدا را به ذکر و دعا، که غالبا شیوه مردم متظاهر و ریاکار است ، خوش نمى داشت. در یکى از سفرها، یارانش هرگاه که مشرف به دره مى شدند، صدا با تکبیر و تهلیل بلند مى کردند، فرمود: آرام بگیرید، کسى که او را مى خوانید نه گوشش کر است و نه جاى دورى رفته است . او همه جا با شماست و شنوا و نزدیک است.

 

گریه پیامبر صلى الله علیه و آله

پس از آنکه پیامبر صلى الله علیه و آله پیکر فرزندش ابراهیم را به خاک سپرد، چشمانش پر از اشک شد، فرمود: چشم اشک مى ریزد، و دل غمگین است ولى سخنى که موجب خشم خدا شود، نمى گویم.

سپس پیامبر علیه السلام گوشه اى از قبر را دید که به طور کامل درست نشده است ، با دست خود آن را موزون و صاف کرد و آنگاه فرمود:

اذا عمل احدکم عملا فلیتقن :

هرگاه یکى از شما کارى را انجام داد، البته آن را محکم و استوار، انجام دهد.

 

کار و تلاش

روزى پیامبر صلى الله علیه و آله با اصحاب خود نشسته بودند. پیامبر جوان نیرومندى را دید که اول صبح مشغول کار و تلاش مى باشد. بعضى از حاضران گفتند: این شایسته تمجید و ستایش بود، اگر نیروى جوانى خود را در راه خدا به کار مى انداخت ؟ پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: چنین نگویید، اگر این جوان کار مى کند تا نیازمندیهاى خود را تاءمین کند و از دیگران بى نیاز گردد، در راه خدا گام برداشته و همچنین اگر به نفع پدر و مادر ناتوان و کودکان خردسالش کار کند و آنها را از مردم بى نیاز سازد، باز هم در راه خدا قدم برداشته است.

 

کاشتن درخت

جابربن عبدالله انصارى (ره ) گفت : رسول خدا صلى الله علیه و آله بر ام مبشر انصارى در نخلستانى که داشت ، وارد شدند و فرمودند: این نخل ها را مسلمان کاشته یا کافر؟ عرض کرد: مسلمان آنها را کشت کرده است. فرمودند: مسلمان هر درختى بنشاند، یا زراعتى بکند و آدمى و چهارپایان از آن بخورند براى او صدقه به حساب مى آید.

 

نصف اجر شهید

مردى به حضور رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد عرض کرد: یا رسول الله ، زنى دارم هر وقت مى خواهم از منزل بیرون روم ، مرا مشایعت مى کند و هر وقت مى خواهم بیایم ، مرا استقبال مى کند و هر وقت غمگین مى شوم ، به من مى گوید: اگر غم تو براى دنیا یا مال دنیا است ، خداوند کفیل روزى بندگان است و اگر غم تو براى امر آخرت است ، خداوند غم تو را براى آخرت زیاد کرد تا از آتش جهنم خلاص شوى .

پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله فرمود: خداوند متعال عمالى (کارگزاران ) دارد و این زن از عمال خداوند است و براى آن زن نصف اجر شهید است.

 

نماز

پیامبر صلى الله علیه و آله هرگاه که به نماز مى ایستادند، چهره اش به جهت خوف از خداوند تغییر مى کرد، و صدایى همچون جوشش دیگ از درون حضرت شنیده مى شد.

 

نماز جماعت

روزى مردى مسلمانى که همه روز را آبیارى کرده بود، پشت سر معاذبن جبل به نماز ایستاد. معاذ به خواندن سوره بقره آغاز کرد! آن مرد طاقت ایستادن نداشت و منفردا نماز خود را با پایان رسانید. معاذ به او گفت : تو نفاق کردى و از صف ما جدا شدى ! رسول خدا صلى الله علیه و آله از این ماجرا آگاه گردید و چنان خشمگین شد که نظیر آن حالت را از او ندیده بودند، و به معاذ فرمود: شما مسلمانان را رم مى دهید و از دین اسلام بیزارشان مى کنید. مگر نمى دانید که در صف جماعت بیماران، ناتوانان ، سالخوردگان و کارکنان نیز ایستاده اند؟! در کارهاى دسته جمعى باید طاقت ضعیف ترین افراد را در نظر گرفت، چرا از سوره هاى کوتاه نخواندى؟!

 

وعده مؤمن

حضرت محمد صلى الله علیه و آله قبل از آنکه به مقام نبوت برسند، مدتى چوپانى مى کردند. عمار یاسر با حضرت قرار گذاشتند تا فرداى آن روز، گوسفندان خود را به بیابان فخ که علفزار بود، بود، ببرند.

پیامبر صلى الله علیه و آله فرداى آن روز گوسفندان خود را به سوى بیابان فخ روانه کرد، ولى عمار دیرتر آمد. عمار مى گوید: وقتى گوسفندانم را به بیابان فخ رساندم ، دیدم پیامبر صلى الله علیه و آله جلو گوسفندان خود ایستاده و آنها را از چریدن در آن علفزار، باز مى دارد.

گفتم : چرا آنها را باز مى دارى ؟

فرمود: من با تو وعده کردم که با هم گوسفندان را به این علفزار بیاوریم ، از این رو روا ندانستم که قبل از تو، گوسفندانم در این علفزار بچرند.

 

عفو و گذشت

با اینکه قریش با رسول اکرم صلى الله علیه و آله و یارانش ، آن همه دشمنى کردند، آنان را شکنجه دادند؛ چه در آغاز دعوت و چه از هجرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله و همچنین على رغم آن همه توطئه ، جنگ و لشکرکشى در برابر پیامبر اکرم، آن حضرت بعد از فتح مکه ، بر در کعبه ایستاد و خطاب به قریش فرمود:

هان! قریشیان ! چه مى گویید؟ فکر مى کنید با شما چه خواهم کرد؟

قریشیان یکصدا فریاد زدند: نیکى ... تو برادرى بزرگوار و فرزند برادرى کریم و بزرگوارى .

حضرت فرمود:

حرف برادرم یوسف علیه السلام را تکرار مى کنم : امروز متاءثر و شرمسار مى باشید. من شما را عفو کردم ، خدا هم گناه شما را ببخشد که مهربانترین مهربانان است . بروید، شما آزاد هستید.

 

سلام به کودکان

از انس بن مالک نقل شده که گفت : همانا رسول اکرم صلى الله علیه و آله بر گروهى از کودکان گذشت و به ایشان سلام داد.

 

سه حکمت

امیرالمؤ منین حضرت على بن ابیطالب علیه السلام فرمود: روى یکى از شمشیرهاى پیامبر صلى الله علیه و آله سه جمله نوشته شده بود: وصل کن با کسى که با تو قطع رحم کرد، و حق را بگو اگر چه بر ضرر خودت تمام شود و خوبى کن بر کسى که به تو بدى کرده است.

 

وفاى به عهد

رسول خدا صلى الله علیه و آله همراه مردى بود، و آن مرد خواست به جایى برود. رسول خدا صلى الله علیه و آله کنار سنگى توقف کرد و به او فرمود: من در همین جا هستم تا بیایى . آن مرد رفت و مدتى نیامد. نور خورشید بالا آمد و به طور مستقیم بر پیامبر صلى الله علیه و آله مى تابید، اصحاب عرض کردند: اى رسول خدا، از اینجا به سایه بروید آن حضرت در پاسخ فرمود:

قد وعدته الى ههنا.

من با او عهد کرده ام که به همین جا بیاید.

 

عالم بى عمل

انس بن مالک گوید: رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند: شبى که مرا به آسمان بردند و سیر دادند، به گروهى از مردم گذشتم که لبهایشان با مقراض هاى آهنین بریده مى شد، و من گفتم : اى جبرئیل، اینها چه کسانى هستند؟ گفت: ایشان گویندگانى از اهل دنیا و از جمله کسانى هستند که مردم را به کارهاى خیر و نیک امر مى کردند و خود را فراموش ‍ مى نمودند.

 

قرائت قرآن

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله چنان بود که نمى خفت تا اینکه مسبحات را قرائت مى فرمود. و مى گفت : در این سوره ها آیه اى وجود دارد که از هزار آیه برتر است .

پرسیدند: مسبحات چیست ؟

حضرت فرمود: سوره هاى حدید، حشر، صف ، جمعه و تغابن.

 

مادر

مردى به محضر رسول خدا صلى الله علیه و آله مشرف گردید، و عرض ‍ کرد: یا رسول الله به چه کسى نیکى کنم ؟

پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: به مادرت

دوباره سؤ ال کرد: سپس به چه کسى نیکى کنم ؟

حضرت فرمود: به مادرت

بار دیگر سوال کرد: و سپس به چه کسى نیکى کنم ؟

حضرت فرمود: به مادرت

بار چهارم سؤ ال کرد: آنگاه به چه کسى نیکى کنم ؟

پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: به پدرت.

 

کسب معاش

انس بن مالک مى گوید: پس از آنکه رسول خدا صلى الله علیه و آله از جنگ تبوک بازگشت ، سعد انصارى به استقبال آن حضرت شتافت و به پیامبر صلى الله علیه و آله دست داد و مصافحه کرد.

پیامبر صلى الله علیه و آله به او فرمود: چه صدمه و آسیبى به دست تو رسیده که دستت زبر و خشن شده است؟

سعد عرض کرد: اى رسول خدا! با طناب و بیل کار مى کنم و درآمدى براى معاش زندگى خود و خانواده ام کسب مى نمایم. از این رو دستم خشن شده است

فقبل یده رسول الله قال : هذا ید لاتمسهاالنار

پیامبر صلى الله علیه و آله دست سعد را بوسید و فرمود: این دستى است که آتش دوزخ با آن تماس پیدا نمى کند.

 

غیبت

روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله در شاءن و فضیلت نماز سخن مى گفتند، و به مسلمین سفارش مى کردند که به مسجد بروند و در انتظار وقت نماز به سر برند، و آماده باشند تا وقت نماز فرا رسد، و نماز را بپا دارند. ولى از آنجا که نماز کانون پرورش ارزشهاى اخلاقى است، و ممکن است افرادى به مسجد براى انتظار نماز بروند و بنشینند، و در این فرصت مثلا غیبت کنند، که بر خلاف هدف نماز است، به مسلمانان هشدار دادند و فرمودند: الجلوس فى المسجد لانتظار الصلوة عبادة مالم تحدث، یعنى: نشستن در مسجد براى انتظار نماز، عبادت است ، در صورتى که حدثى رخ ندهد. شخصى پرسید: منظور از حدث چیست؟ فرمودند: الاغتیاب: غیبت کردن.

 

زهد و قناعت

حضرت امام رضا (علیه السلام) از پدران بزرگوارش روایت مى کند که رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرمود: فرشته اى نزد من آمده، گفت که: اى محمّد! پروردگارت به تو درود فرستاده، مى فرماید اگر بخواهى ، پهن دشت پر از ماسه و شن منطقه مکه را برایت طلا کنم، ولى آن حضرت سر به سوى حق برداشته ، گفت : پروردگارا ! یک روز سیر مى مانم تا تو را سپاس و حمد گویم و یک روز گرسنه تا از تو درخواست و گدایى کنم !

 

اوج بندگى

 ابوبصیر از حضرت امام صادق (علیه السلام) روایت مى کند : رسول خدا (صلى الله علیه وآله) همواره مانند عبد و بنده غذا مى خورد و مانند عبد و بنده روى زمین مى نشست و دانا به این حقیقت بود که عبد و بنده است.

 

عطوفت با همسر

رسول اکرم صلى الله علیه و آله با همسران خود با عطوفت و عدل رفتار مى کرد و بین آنها تبعیض و ترجیح قائل نمى شد، و در مسافرتها به هر کدام از آنها قرعه اصابت مى کرد، او را همراه مى برد. (84) او مطلقا خشونت اخلاقى نداشت ، خاصه در مورد زنان ، نهایت رفق و مدارا را به کار مى برد و تندخوئى و بدزبانى همسران خود را تحمل مى نمود.

 

فرزند شهید

ابن هشام مى نویسد: اسماء دختر عمیس ، همسر عبدالله بن جعفر گفته است : روزى که جعفر در جنگ موته به شهادت رسید، پیامبر صلى الله علیه و آله به خانه ما آمد. من تازه از کار خانه ، شست و شو و نظافت بچه ها فارغ شده بودم ، به من فرمود: فرزندان جعفر را پیش من آور. آنان را پیش آن حضرت بردم ، بچه ها را در آغوش گرفت و شروع به نوازش آنان کرد، در حالى که اشک از دیدگان آن بزرگوار سرازیر بود.

من پرسیدم: اى رسول خدا، پدر و مادرم فدایت باد. چرا گریه مى کنى؟ مگر درباره جعفر و همراهانش به شما خبرى رسیده است؟ فرمود: آرى ، آنها امروز به شهادت رسیدند

 

غش در معامله

رسول اکرم صلى الله علیه و آله از کنار مردى گذشت که گندم مى فروخت. از او پرسید: چگونه مى فروشى؟ او چگونگى را به عرض رسانید. خداى تعالى وحى فرستاد که دست در گندم ببر. حضرت دست مبارکش را به گندم فرو برد. درون آن گندم را مرطوب و نمناک یافت. پس فرمود: کسى که در معامله غش و فریب به کار برد، از ما نیست.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد